English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (7094 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
decision table U جدول تصمیمی
decision table U جدول تصمیم
decision table U جدول تصمیم گیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He banged the table with his fist . He thumped the table . U با مشت کوبیدن روی میز
decision U مدار منط قی که روی داده دودویی کار میکند و خروجی طبق عمل خواهد بود
decision U علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
decision U دستوربرنامه نویسی شرطی که کنترل را با به همراه داشتن آدرس دستور بعدی که در صورت شرایط ی اجرا میشود مستقیماگ انجام میدهد
decision U جدولی که رابط ه بین متغیرهای مشخص و اعمالی که در شرایط مختلف رخ میدهند نشان میدهد
decision U نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
decision U مجموعه برنامه هایی که به مدیر کمک میکند با استفاده از تصمیمات
decision U اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
to come to a decision U تصمیم گرفتن
decision U قرار
to come to a decision U رای دادن [قانون]
take a decision U اتخاذ تصمیم کردن
decision U تصمیم گیری برای انجام کاری
decision U عزم
decision U تصمیم
decision U حکم دادگاه داوری
decision U نتیجه
decision U برنده کشتی با امتیاز
decision U برنده با امتیاز
decision U رای
decision box U جعبه تصمیم
decision altitude U ارتفاع نهایی مسیرفرودهواپیمای بی خلبان حداکثرارتفاع در مسیر فرود
to make a decision U تصمیم گرفتن
decision model U الگوی تصمیم گیری
decision structure U ساختار تصمیم
decision process U فرایند تصمیم
decision symbol U علامت تصمیم
to make a decision U رای دادن [قانون]
decision height U حداکثر ارتفاع مسیر فرودهواپیمای بی خلبان از سطح زمین
decision instruction U دستورالعمل تصمیمی
decision instruction U دستورالعمل تصمیم
decision lag U تاخیر زمانی در تصمیم گیری
decision maker U تصمیم گیرنده
decision making U تصمیم گیری
decision criteria U ضوابط تصمیم گیری
decision theory U نظریه تصمیم گیری
logical decision U تصمیم منطقی
split decision U رای اکثریت داوران
to plead against a decision U نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
premature decision U تصمیم نا بهنگام یا شتاب امیز
final decision U رای قطعی و نهایی
decision variable U متغیر تصمیم گیری
decision tree U درخت تصمیم
decision theory U تئوری تصمیم
decision tree U اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
decision tree U مسیر تصمیم گیری
It was a well - timed ( timely ) decision . U تصمیم بموقعی بود
A one-sided(unilateral)decision. U تصمیم یکجانبه
make or buy decision U تصمیم به ساخت یاخرید
decision making unit U واحد تصمیم گیرنده
decision support system U سیستم پشتیبانی تصمیم
decision making policy U سیاست تصمیم گیری
get table U دست یافتنی
table saw U تابلونمایشگر
table look up U مراجعه به جدول
two way table U جدول دو سویی
table look up U جستجوی جدول
inner table U میزداخلی
look up table U جدول مراجعهای
the f. of a table U باید
under the table <idiom> U زیرمیزی
the f. of a table U بطوریکه
get table U بدست اوردنی
table U در فهرست نوشتن
table U مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند
table U لیست تمام رویدادها و وضعیتهای ممکن که می توانند رخ دهند.
table U لیست تولید شده توسط کامپایلر یا سیستم محل اندازه و نوع متغییرها , توابع و ماکروها در یک برنامه
table U ساختاری که نحوه اتصال رکوردها و داده ها را به صورت رابط ه بین سط رها و ستونهای جدول نشان میدهد
table U لیست داده ها در ستون و سط ر صفحه چاپ شده یا صفحه نمایش
table U طرح کردن
table U به صورت جدول دراوردن
table U به جدولی انتقال دادن
table U تو گذاردن
table U میزبازی
table U کوهمیز
table U میز
table U مطرح کردن
table U سفره
table U جدول
table U لیست
table U لیست تمام نشانه ها که در یک زبان یا کامپایر پذیرفته می شوند به همراه ترجمه کد هدف آنها
table U فهرست
table U از دستور خارج کردن
table U معوق گذاردن
table U خوان
Could we have a table outside? U آیا ممکن است میز ما بیرون باشد؟
table U روی میز گذاشتن
table U استفاده از یک مقدار مشخص برای انتخاب یک ورودی در جدول که حاوی مقدار ثانوی است
table U لوح جدول
table of distribution U جدول تقسیم اماد
tide table U جگول جزر و مد
time table U جدول زمانی
table of precedence U صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
time table U جدول زمان بندی
table point U جدول امتیازها
table of distribution U جدول توزیع
table of authorities U جدول اولیا امور
table of equipment U جدول ساز و برگ
table spoonful U قاشق سوپخوری
table talk U صحبتهای خصوصی و غیررسمی در سر میز غذا مفاوضه
tier table U میز کوچک
table set U دستگاه میزی
tide table U نمودار جزر ومد یاکشند
table of organization U جدول سازمان
tide table U جدول کشند
table spoon U قاشق سوپ خوری
truth table U در جبر بولی
table set U وسیله رومیزی
table beet U چغندر
multiplication table U جدول ضرب [ریاضی]
table ware U لوازم میز یا سفره
table utility U برنامه کمکی جدولی
table tomb U گورصندوقی وتخت
table telephone U تلفن رومیزی
symbolic table U جدول علائم
symbol table U جدول نمادها جدول نمادی
symbol table U جدول علامت
symbol table U جدول نمادها
tilting table U میز نوسان دار
swivel table U میز نوسان دار
state table U جدول حالات
table water U سفره اب زیر زمینی
table waters U ابهای معدنی سر سفره
table comparator U مقایسه کننده نوارها
table of allowance U جدول سهمیه مجاز
table money U فوق العادهای که بابت هزینه مهمان داری به افسران ارشد داده میشود
table linen U رومیزی
table linen U دستمال سفره
table land U زمین هموار
table lamp U لامپ استاندارد
table instrument U وسیله رومیزی
table flap U قسمتی از میزکه خوابانیده یابلند میشود
table d'hote U خوراک رسمی و روزانه مهمانخانه
time table U جدول زمانی ورود و عزیمت
Could we have a table on the terrace? U آیا ممکن است میز ما روی تراس باشد؟
table carpet U فرش رومیزی [اینگونه فرش ها بصورت دایره یا بیضی بافته شده. نقوش قدیمی آن بیشتر از طرح مملوک و فرش های جدیدتر از طرح های قفقازی و ترکی بهره گرفته است.]
altar-table U میز مقدس در کلیسا
basement-table U [پی را روی زمین ساختن]
communion-table U [میز چوبی در کلیساهای پروتستان]
corbel-table U [ردیف هایی از قوس های پیشکرده]
earth-table U رج بنا
wait table <idiom> U سرو کردن غذا
dinner table U میزغذاخوری
dining table U میزغذاخوری
bargaining table U جلسهمشترکبرایرفعاختلافاتکهها در بریتانیا استفادهمیشد
table mixer U توپتنیسرویمیز
lay the table U چیدن میز
Could we have a table by the window? U آیا ممکن است میز ما کنار پنجره باشد؟
Lift up the table. U سرمیز رابلند کن
trestle table U میز سهپایه
table manners U روشغذاخوردنفردی
pin-table U صفحهمخصوصبازیpillowcasePinball
negotiating table U جلسهایکهمخالفانتلاشدارندبهتوافقیدستیابند
league table U جدوللیگ
Could we have a table in the corner? U آیا ممکن است میز ما در گوشه باشد؟
I'd like to reserve a table for 5. میخواهم برای 5 نفر یک میز رزرو کنم.
truth table U جدول ارزش [منطق] [ریاضی]
table extension U صفحهانقراض
table cut U تراشتختهای
truth table U جدول درستی جذول صحت
truth table U روش بیان تابع منط ق به عنوان خروجی یک مجموعه ورودیهای ممکن
the leg of the table U پایه میز
truth table U دو مقدار
truth table U جدول صحت
truth table U جدول درستی
trivet table U میز سه پایه
transfer table U میز انتقال
training table U میز ناهارخوری در اردو
to rap on the table U دست یا چیز دیگری روی زمین
turn table U میز چرخش
turn table U میز سمت
printer table U میزچاپگر
outer table U تختهخارجی
feed table U صفحهعلوفه
extending table U میزبازشو
computer table U میزکامپیوتر
where is my place at the table U جای من در سر میز کجاست
virtual table U جدول مجازی
vigenere table U جدول رمز وی گنر
type table U نوع جدول تیر
type table U نوع جدول سازمان
turn table U سینی گردش درسمت
to lay on the table U بوقت دیگر موکول کردن
spelling table U جدول کلمات تهجی رمزی جدول تهجی رمز
frequency table U جدول بسامد
earth table U سنگ رگی
drip table U میز چکانش
drilling table U میز مته کاری
drawing table U میز نقشه کشی
drain table U میز قطران
deviation table U جدول انحراف
deviation table U جدول انحراف مغناطیسی
delivery table U میز تحویل
decompression table U جدول نشاندهنده زمان و محل لازم برای صعود ارام غواص
decimal table U جدول تصمیمی
data table U جدول داده ها
convertible table U میزتاشو
earth table U رج بنا
embarkation table U جدول بارگیری
fourfold table U جدول چهارخانه
Recent search history Forum search
1اصلاح ترجمه
1When I made my decision to retire,
1coffee table conversation piece
1get the right people to the table
0implication
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com